- صرفه جو
- آن که در خرج کردن اندازه نگه دارد، مقتصد
معنی صرفه جو - جستجوی لغت در جدول جو
- صرفه جو
- صرفه جوینده، کسی که در خرج کردن پول یا مصرف کردن چیزی اندازه نگاه دارد، مقتصد
- صرفه جو
- Thrifty
- صرفه جو
- экономный
- صرفه جو
- sparsam
- صرفه جو
- економний
- صرفه جو
- oszczędny
- صرفه جو
- econômico
- صرفه جو
- parsimonioso
- صرفه جو
- ahorrador
- صرفه جو
- économe
- صرفه جو
- zuinig
- صرفه جو
- किफायती
- صرفه جو
- مدخّرٌ
- صرفه جو
- mchipukizi
- صرفه جو
- ประหยัด
- صرفه جو
- সাশ্রয়ী
- صرفه جو
- بچت کرنے والا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هرپانک اندچشک بهین گسار
در خرج اندازه نگاهداشتن، اقتصاد
بهین گساری، آبری (اقتصاد فرهنگ کردی)، پس انداز هندوزش هندوزش اندوچش اندازه نگاه داشتن در خرج پس انداز کردن اقتصاد، پس انداز. یا صندوق صرفه جویی. حسابی که مردم به توسط آن گاه گاه به عنوان صرفه جویی در آن ذخیره کنند
اندازه نگه داشتن در خرج، دقت و توجه به اینکه چیزی زیادتر از حد لزوم صرف و خرج نشود، صرفه کاری
اندازه نگه داشتن، از حد خارج نشدن
Frugality, Thriftiness
бережливость
Frugalität, Sparsamkeit
ощадливість
oszczędność
frugalidade