جدول جو
جدول جو

معنی صرفه جو - جستجوی لغت در جدول جو

صرفه جو
آن که در خرج کردن اندازه نگه دارد، مقتصد
تصویری از صرفه جو
تصویر صرفه جو
فرهنگ فارسی معین
صرفه جو
صرفه جوینده، کسی که در خرج کردن پول یا مصرف کردن چیزی اندازه نگاه دارد، مقتصد
تصویری از صرفه جو
تصویر صرفه جو
فرهنگ فارسی عمید
صرفه جو
Thrifty
تصویری از صرفه جو
تصویر صرفه جو
دیکشنری فارسی به انگلیسی
صرفه جو
экономный
دیکشنری فارسی به روسی
صرفه جو
sparsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
صرفه جو
економний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
صرفه جو
oszczędny
دیکشنری فارسی به لهستانی
صرفه جو
econômico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
صرفه جو
parsimonioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
صرفه جو
ahorrador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
صرفه جو
économe
دیکشنری فارسی به فرانسوی
صرفه جو
zuinig
دیکشنری فارسی به هلندی
صرفه جو
किफायती
دیکشنری فارسی به هندی
صرفه جو
hemat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
صرفه جو
مدخّرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
صرفه جو
검소한
دیکشنری فارسی به کره ای
صرفه جو
חסכן
دیکشنری فارسی به عبری
صرفه جو
节俭的
دیکشنری فارسی به چینی
صرفه جو
節約的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
صرفه جو
tutumlu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
صرفه جو
mchipukizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
صرفه جو
ประหยัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
صرفه جو
সাশ্রয়ী
دیکشنری فارسی به بنگالی
صرفه جو
بچت کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صرفه جوی
تصویر صرفه جوی
هرپانک اندچشک بهین گسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرفه جوئی
تصویر صرفه جوئی
در خرج اندازه نگاهداشتن، اقتصاد
فرهنگ لغت هوشیار
بهین گساری، آبری (اقتصاد فرهنگ کردی)، پس انداز هندوزش هندوزش اندوچش اندازه نگاه داشتن در خرج پس انداز کردن اقتصاد، پس انداز. یا صندوق صرفه جویی. حسابی که مردم به توسط آن گاه گاه به عنوان صرفه جویی در آن ذخیره کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرفه جویی
تصویر صرفه جویی
اندازه نگه داشتن در خرج، دقت و توجه به اینکه چیزی زیادتر از حد لزوم صرف و خرج نشود، صرفه کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرفه جویی
تصویر صرفه جویی
اندازه نگه داشتن، از حد خارج نشدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صرفه جویی
تصویر صرفه جویی
Frugality, Thriftiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
бережливость
دیکشنری فارسی به روسی